صدای ایران- شما می توانید دیالوگ فیلم ها و سریال هایی که دوست دارید را از طریق "ارسال دیالوگ" در انتهای همین صفحه با دیگران به اشتراک بگذارید.
ناشناس
| ۱۵:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۷/۱۳
7
زندگی یعنی خواب خوراک کتاب - محمدرضا شریفی نیا - سریال همسایه ها
۰ | نظرات
نظر جدید
فیلم عروسی خوبان از محسن مخملباف
داماد(زینل زاده)
اونایی که جورابای لنگه به لنگه دارن خوش اومدن
اونايي كه با ماشيناي لنگه به لنگه اومدن خوش اومدن
اونایی که خونه های لنگه به لنگه دارن خوش اومدن
اونایی که زنای لنگه به لنگه دارن خوش اومدن
ما برای اینکه خرج عروسی رو در بیاریم ، مجبور شدیم هندونه ها را کیلویی پنج تومن گرون تر بفروشیم....
حرام خوری خوشمزس...
حرام خوری خوشمزس...
داماد(زینل زاده)
اونایی که جورابای لنگه به لنگه دارن خوش اومدن
اونايي كه با ماشيناي لنگه به لنگه اومدن خوش اومدن
اونایی که خونه های لنگه به لنگه دارن خوش اومدن
اونایی که زنای لنگه به لنگه دارن خوش اومدن
ما برای اینکه خرج عروسی رو در بیاریم ، مجبور شدیم هندونه ها را کیلویی پنج تومن گرون تر بفروشیم....
حرام خوری خوشمزس...
حرام خوری خوشمزس...
جاهد (مهران مدیری): اصولاً بیولوژی زن ها مثل مار می مونه، اگه به جای زن یه مار می گرفتی تربیت می کردی، حالا می فهمیدی که باید به زن بی توجهی کنی وگرنه نیشت می زنه. و همه ما دانای کل هستیم؛ البته از گردن به بالا، ولی از گردن به پایین ما مردها با گراز و گاو نر همتراز و هم نیاز هستیم. اصولاً زن مثل اورانیوم غنی شده می مونه، چون اورانیوم و زن تنها موادی هستند که وزنشون دائم داره تغییر می کنه. الکترون هم همون احساسات بی نظم و چرت و پرت زنانه اس که خودشون اسمشو می ذارن عشق…!
همیشه پای یک زن در میان است - کمال تبریزی
همیشه پای یک زن در میان است - کمال تبریزی
سلحشور(رضا کیانیان): شما مطمئناً تو دبستان نقشه جغرافیای ایران رو دیدید، شبیه یک گربه اس؛ارمنستان، آذربایجان،ترکمنستان،افغانستان، پاکستان،این کشورهای گوگولی خلیج فارس، کویت، عربستان، عراق، ترکیه. می دونید نظرشون راجع به این گربه چیه؟ اگر می دونستین مطمئناً اجازه نمی دادین یه مربی آبروی ما رو ببره !!دهه ات گذشته مربی. اگه اون اسلحه دستت نباشه کی به حرفت گوش میده؟ اینه که برات زور داره، یه دهه حرف زدی ساکت بودیم، کرکری خوندی ساکت بودیم، گرفتی ساکت بودیم، پس دادی ساکت بودیم،حالا اجازه بده ما حرف بزنیم، خانوما آقایون دوست دارین یکی از این کشورها دوباره به ما حمله کنه؟ دوست دارید جنگ بشه؟ ثبات، دهه ما دهه ثباته، امنیت، این کشور کی باید روی امنیت رو ببینه؟ کی باید روی ثبات رو ببینه؟اون پسر تو کی باید بتونه برای آینده اش برنامه ریزی کنه؟ دهه من هم نیست!
آژانس شیشه ای - ابراهیم حاتمیکیا
آژانس شیشه ای - ابراهیم حاتمیکیا
فكر و ذكرمان شد كسب آبرو، چه آبرويي، مملكت رو تعطيل كنيد، دارالايتام داير كنيد درست تره.
مردم نان شب ندارند، شراب از فرانسه ميآيد، قحطي است، دوا نيست، مرض بيداد ميكند، نفوس حقالنفس ميدهند، باران رحمت از دولتي سرقبله عالم است و سيل وزلزله از معصيت مردم.
ميرغضب بيشتر داريم تا سلماني. سر بريدن از ختنه سهلتر.
ريخت مردم از آدميزاد برگشته، سالك بر پيشاني همه مهر نكبت زده، چشمها خمار از تراخم است، چهرهها تكيده از ترياك.
حاجي واشنگتن - عزت الله انتظامي
مردم نان شب ندارند، شراب از فرانسه ميآيد، قحطي است، دوا نيست، مرض بيداد ميكند، نفوس حقالنفس ميدهند، باران رحمت از دولتي سرقبله عالم است و سيل وزلزله از معصيت مردم.
ميرغضب بيشتر داريم تا سلماني. سر بريدن از ختنه سهلتر.
ريخت مردم از آدميزاد برگشته، سالك بر پيشاني همه مهر نكبت زده، چشمها خمار از تراخم است، چهرهها تكيده از ترياك.
حاجي واشنگتن - عزت الله انتظامي
میخواستم همه کارهایم را بکنم
و سرِ فرصت به دنبال او بروم.
میخواستم اول
دنیا را عوض کنم،
کتاب هايم را بنویسم،
اسم و رَسم به هم بزنم،
برنده شوم ،
و بعد با دست های پُر به دنبالش بروم.
خبر نداشتم که
" عشق منتظر آدمها نمیماند"
و خط بطلان میکشد روی آنها
که حسابگر و ترسو و جاه طلب اند!
درخت گلابی
داريوش مهرجویی - ١٣٧٦
و سرِ فرصت به دنبال او بروم.
میخواستم اول
دنیا را عوض کنم،
کتاب هايم را بنویسم،
اسم و رَسم به هم بزنم،
برنده شوم ،
و بعد با دست های پُر به دنبالش بروم.
خبر نداشتم که
" عشق منتظر آدمها نمیماند"
و خط بطلان میکشد روی آنها
که حسابگر و ترسو و جاه طلب اند!
درخت گلابی
داريوش مهرجویی - ١٣٧٦
اشتباه ما مردم این است که وقتی میخواهیم کاری را انجام یا حرفی را بزنیم اول فکر میکنیم که آن حرف برای ما فایده دارد یا نه ان عمل یا حرف موجب بدبهتی ما میشود . هیچ وقت فکر نمیکنیم که آیا این عمل درست است یا نه ...(سقراط - دادگاه هلیاست)
من خیلی سقراط رو تو فلسفه قبول دارم به نظرم یک بار هم که شده چند صفحه ای از داستان هاش رو بخونید
من خیلی سقراط رو تو فلسفه قبول دارم به نظرم یک بار هم که شده چند صفحه ای از داستان هاش رو بخونید
روزی که فکر کردی یکی رو از ته دل دوست داری ولش نکن... ممکنه دوباره تکرار نشه... آدم وقتی تو سن و سال توئه فکر میکنه همیشه براش پیش مییاد... باید ده پونزده سال بگذره که بفهمی همون یه بار بوده... که حالِت با چیز دیگهای خوب نمیشه... عشــــق یعنی حالِت خــــوب باشه...❤️
فیلم ضیافت (مسعود کیمیایی)
عرب نیا (به اویسی): رامین بزنی به روح زنم میزنم کاری نداره که صدف هم میره گوشه ی یتیم خونه ، کدوم عشقیِ که نمیره کدوم مادریِ که نره زیر پارچه سفید یک عده بلندن بخندن یه عده نه یکی بلده زندگی کنه یکی نه زندگی بدون من بدون تو هست مهم اینه که یکی برات آه بکشه آهی که از ته دلش باشه
عرب نیا (به اویسی): رامین بزنی به روح زنم میزنم کاری نداره که صدف هم میره گوشه ی یتیم خونه ، کدوم عشقیِ که نمیره کدوم مادریِ که نره زیر پارچه سفید یک عده بلندن بخندن یه عده نه یکی بلده زندگی کنه یکی نه زندگی بدون من بدون تو هست مهم اینه که یکی برات آه بکشه آهی که از ته دلش باشه
قلی خان به مراد بیگ: جوان که بود به خودش گفت: ببینم می توانی به تنهایی «هزار قافله » را لخت کنی؟
پای حرف خود ایستاد، به تنهایی «هزار قافله » را لخت کرد!
آخر عمر دست خود را داغ کرد و گفت: "هزار قافله" تمام شد. ببینم می توانی «یک قافله » را سالم به منزل برسانی؟
نتوانست! تقاص بدتر از این؟!
قلی خان،خان نبود، دزد بود.
مراد بیگ(مرحوم شکیبایی): تو قلی خانی--- لحظه ای بعد قلی خان فوت می کند.
روزی روزگاری
پای حرف خود ایستاد، به تنهایی «هزار قافله » را لخت کرد!
آخر عمر دست خود را داغ کرد و گفت: "هزار قافله" تمام شد. ببینم می توانی «یک قافله » را سالم به منزل برسانی؟
نتوانست! تقاص بدتر از این؟!
قلی خان،خان نبود، دزد بود.
مراد بیگ(مرحوم شکیبایی): تو قلی خانی--- لحظه ای بعد قلی خان فوت می کند.
روزی روزگاری
توی آبادان ، یه روز شونزده سالم بود. بچه بودم. فرداش بازم شونده سالم بود ولی دیگه بچه نبودم. / اتوبوس شب/ کیومرث پوراحمد
این جا که بودی احساس خوشبختی نمی کردی، چون همیشه اون ور پنجرۀ خونه تو نگاه می کردی. اگه سرتو می چرخوندی و توی خونه تو نگاه می کردی خیلی فرق می کرد ... حالا میگی اروپا هم احساس خوشختی نمی کنی. می خوای بری امریگا . مطمئن باش آمریکا هم بری احساس خوشبختی نمی کنی. ببین! کره مریخ هم بری احساس خوشبختی نمی کنی. / شب یلدا / کیومرث پوراحمد
این جا که بودی احساس خوشبختی نمی کردی، چون همیشه اون ور پنجرۀ خونه تو نگاه می کردی. اگه سرتو می چرخوندی و توی خونه تو نگاه می کردی خیلی فرق می کرد ... حالا میگی اروپا هم احساس خوشختی نمی کنی. می خوای بری امریگا . مطمئن باش آمریکا هم بری احساس خوشبختی نمی کنی. ببین! کره مریخ هم بری احساس خوشبختی نمی کنی. / شب یلدا / کیومرث پوراحمد
الی: یه چیزی بپرسم ناراحت نمیشین؟
احمد: درباره مسائل ناموسیه؟
الی (با خنده): نه..
احمد: بپرس
الی: چرا جدا شدین؟
احمد: از کدوم یکیشون؟
الی (خنده): دوست ندارید نگید
احمد: چرا میخوای بدونی؟
الی: خب نمیدونم ...بالاخره دیگه!
احمد: هیچی یه روز صب از خواب پا شدیم. دست و صورتمونو شستیم صبحونه مونو خوردیم. گفت احمت! بسا آنن دینی ایچ کخن آلساین ایچ کخن!
الی: چی؟
احمد: می دونی یعنی چی؟
الی: یعنی چی؟
احمد: یعنی یه پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایانه!
درباره الی - اصغر فرهادی
احمد: درباره مسائل ناموسیه؟
الی (با خنده): نه..
احمد: بپرس
الی: چرا جدا شدین؟
احمد: از کدوم یکیشون؟
الی (خنده): دوست ندارید نگید
احمد: چرا میخوای بدونی؟
الی: خب نمیدونم ...بالاخره دیگه!
احمد: هیچی یه روز صب از خواب پا شدیم. دست و صورتمونو شستیم صبحونه مونو خوردیم. گفت احمت! بسا آنن دینی ایچ کخن آلساین ایچ کخن!
الی: چی؟
احمد: می دونی یعنی چی؟
الی: یعنی چی؟
احمد: یعنی یه پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایانه!
درباره الی - اصغر فرهادی
رضا: فکر نکنید که خدا شما رو فراموش کرده، خب خدا که فقط متعلق به آدمهای خوب نیست. خدا، خدای آدمهای خلافکارم هست، و فقط خود خدا است که بین بندگانش فرقی نمیگذارد، فی الواقع خداوند اِند لطافت، اِند بخشش، اِند بیخیال شدن، اِند چشم پوشی و اِند رفاقت است.
مارمولک - کمال تبریزی
مارمولک - کمال تبریزی
تماس فرت: تحقیقات ما نشان داد اینجا روی زمین عده ای هستند که میروند چهار (شش) سالِ زمینی وقتشان در محیطی به نام دانشگاه میگذرانند به اسم درس و خواندن و یاد گرفتنِ کاری برای درآوردن پول! اما آنجا همه کار میکنند غیر از یاد گرفتن درسی که بتوانند باهاش پول در بیاورند. بعد از چهار سال کاغذی زیبا و رنگی به آنها داده میشود که به گفته فرید، آن را در دهانهٔ کوزه ای سفالین گذاشته و بعد برمی دارند و از آن کوزه آب میخورند. گفته شده که آن را شب نیز زیر بالش خود قرار میدهند و میخوابند تا خوابهای خوش ببینند. چون نه جایی هست که آن کاغذ به دردشان بخورد نه آنها خودشان واقعاً آن چیزی هستند که در کاغذ نوشته شده.
مسافران - رامبد جوان
مسافران - رامبد جوان
سرت وبالا بگيروگريه كن...گريه ماله مرده...شهاب حسيني حوض نقاشي
يه پايان تلخ بهترازيه تلخي بي پايانه شهاب حسيني درباره الي
ادما كلا دوستن..اونايي كه مردادين...و اونايي كه دوست دارن مردادي باشن شهاب حسيني سوپراستار
برو حاجي برو ازخدا بترس..من واز زندون ميترسوني..من زندگيم وباختم..من واززندون نترسون...شهاب حسيني جدايي نادرازسيمين
خوشبختي چيزي نيست كه ادم ازبيرون ببينه..خوشبختي اون چيزيه كه تو دل ادماست... فيلم روسري ابي
يه پايان تلخ بهترازيه تلخي بي پايانه شهاب حسيني درباره الي
ادما كلا دوستن..اونايي كه مردادين...و اونايي كه دوست دارن مردادي باشن شهاب حسيني سوپراستار
برو حاجي برو ازخدا بترس..من واز زندون ميترسوني..من زندگيم وباختم..من واززندون نترسون...شهاب حسيني جدايي نادرازسيمين
خوشبختي چيزي نيست كه ادم ازبيرون ببينه..خوشبختي اون چيزيه كه تو دل ادماست... فيلم روسري ابي
فاميل دور: کاشکي شعور هم مدرک داشت تا بعضيا به هواي مدرکش هم که شده ميرفتن يادش ميگرفتن!
همساده: آقو ايجوري که خيلي بدتر ميشد
آقاي مجري: همساده جان چطور مگه؟
همساده: آخه ايجوري بعضيا ميرفتن مدرک جعلي ميخريدن ديگه نميشد بيشعور بودنشون رو ثابت کرد!
فاميل دور: من ديگه حرفي ندارم..!
کلاه قرمزي | 1394
همساده: آقو ايجوري که خيلي بدتر ميشد
آقاي مجري: همساده جان چطور مگه؟
همساده: آخه ايجوري بعضيا ميرفتن مدرک جعلي ميخريدن ديگه نميشد بيشعور بودنشون رو ثابت کرد!
فاميل دور: من ديگه حرفي ندارم..!
کلاه قرمزي | 1394
عباس آژانس شیشه ای:
مو اصلا توقعی نداشتم...سر زمین بودُم با تراکتور....جنگ هم که تموم شد،برگشتُم سر همو زمین،بی تراکتور! مو حتی دفترچه بیمه هم نگرفتم.حالا برا مو زوره که همچی تهمتی به مو بزنن....خواهر با شمام ، شما سهمتون رو دادین.سهمتون همین نیشهایی بود که زدین...دست شما درد نکنه..!
مو اصلا توقعی نداشتم...سر زمین بودُم با تراکتور....جنگ هم که تموم شد،برگشتُم سر همو زمین،بی تراکتور! مو حتی دفترچه بیمه هم نگرفتم.حالا برا مو زوره که همچی تهمتی به مو بزنن....خواهر با شمام ، شما سهمتون رو دادین.سهمتون همین نیشهایی بود که زدین...دست شما درد نکنه..!
پاسخ ها
سُها
| | ۱۰:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۶
به یاد اسطوره و استاد خسرو شکیبایی که در فیلم هامون گفت : این زن سهم منه مال منه عشق منه
جمشید مشایخی در فیلم سوته دلان : همه عمر دیر رسیدیم
بابک حمیدیان در فیلم چ : ننگ بر جنازه پاسداری که تو خشاب تفنگش فشنگ باقی مونده باشه
پرویز پرستویی در فیلم به نام پدر : خدا من خودم یه پدرم
حامد بهداد در فیلم روز سوم : سمیره حبی یعنی عشق منه یعنی مال منه
حامد بهداد در فیلم جرم : اینجا هنوز مار توشکی گیر میاد مار قاضی گناهکار باشی میکشدت به دو دقیقه نمونی سیاهت می کنه اومدم برات دستم بکنم توش
محمدرضا فروتن در فیلم محاکمه در خیابان : از ریخت این دنیایی که توش زندگی می کنند بیزارم
اسطوره سینما بهروز وثوقی در فیلم گوزنها : نمردیمو گلوله هم خوردیم باوفا
حامد بهداد در فیلم محاکمه در خیابان : من نگاه نکن سفره عقدو جمعش کن
اکبر عبدی در فیلم مادر : مادر مرد از بس که جان نداشت
جمشید مشایخی در فیلم سوته دلان : همه عمر دیر رسیدیم
بابک حمیدیان در فیلم چ : ننگ بر جنازه پاسداری که تو خشاب تفنگش فشنگ باقی مونده باشه
پرویز پرستویی در فیلم به نام پدر : خدا من خودم یه پدرم
حامد بهداد در فیلم روز سوم : سمیره حبی یعنی عشق منه یعنی مال منه
حامد بهداد در فیلم جرم : اینجا هنوز مار توشکی گیر میاد مار قاضی گناهکار باشی میکشدت به دو دقیقه نمونی سیاهت می کنه اومدم برات دستم بکنم توش
محمدرضا فروتن در فیلم محاکمه در خیابان : از ریخت این دنیایی که توش زندگی می کنند بیزارم
اسطوره سینما بهروز وثوقی در فیلم گوزنها : نمردیمو گلوله هم خوردیم باوفا
حامد بهداد در فیلم محاکمه در خیابان : من نگاه نکن سفره عقدو جمعش کن
اکبر عبدی در فیلم مادر : مادر مرد از بس که جان نداشت
گندم(طناز طباطبایی): من نمی فهمم اینجا چجور مرجع قانونیه ؟
دم در شعر و شکلات تو راهرو نقل و نبات تو اتاق کیش و مات !
میدونین این یعنی چی ؟ یعنی ظاهر زیبا ! باطن خراب ... یعنی تظاهر ! یعنی ریا !
شاهگوش-داود میرباقری
« از کی دفاع کنم؟ از یه جسد! ، من مُردم، من تو 8 سالگی مردم چون کسی نبود حرفامو بشنوه...
دم در شعر و شکلات تو راهرو نقل و نبات تو اتاق کیش و مات !
میدونین این یعنی چی ؟ یعنی ظاهر زیبا ! باطن خراب ... یعنی تظاهر ! یعنی ریا !
شاهگوش-داود میرباقری
« از کی دفاع کنم؟ از یه جسد! ، من مُردم، من تو 8 سالگی مردم چون کسی نبود حرفامو بشنوه...
آقای مجری: یه بیت شعر بگید که توش میم داشته باشه!
فامیل دور: چی بگم؟!
آقای مجری: اگر در بند در مانندو نه! اون قبول نیست!
فامیل دور: اونو میخواستم بگم آخه! اینو میگم حالا: از در درآمدی و من از خود به در شدم...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر، بی تو پسر نمیشود!
آقای مجری: نه بچه جان! یه شعر قشنگ؛ باید میم هم داشته باشه.
پسرعمه زا: میتو پسر نمیشود... خوبه؟!
فامیل دور: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم...
آقای مجری: این فامیل رسما دیوونهم کرد از دست این دره!
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!
ببعی: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی، ز بامی که برخاست، مشکل نشیند، ببببعععع! عین بده...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!
سریال کلاهقرمزی | ایرج طهماسب
فامیل دور: چی بگم؟!
آقای مجری: اگر در بند در مانندو نه! اون قبول نیست!
فامیل دور: اونو میخواستم بگم آخه! اینو میگم حالا: از در درآمدی و من از خود به در شدم...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر، بی تو پسر نمیشود!
آقای مجری: نه بچه جان! یه شعر قشنگ؛ باید میم هم داشته باشه.
پسرعمه زا: میتو پسر نمیشود... خوبه؟!
فامیل دور: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم...
آقای مجری: این فامیل رسما دیوونهم کرد از دست این دره!
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!
ببعی: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی، ز بامی که برخاست، مشکل نشیند، ببببعععع! عین بده...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!
سریال کلاهقرمزی | ایرج طهماسب
ایرج (بهرام رادان): اگه حواست جمع بود شامو نمیترکوندی الان شوهرت دیوونه نبود زمینو نگاه کنه.
شکوه (لیلا حاتمی): ولی اون پنج هزار تومنی مال ما نیست. فکر کنم مال اون خانومهست که تو بقالی بود.
ایرج: وایسا ببینم وایسا. بهت گفتم من دوییدم دنبال اون خانومه که پولو بهش برسونم. اما ناگهان غیب شد. من تمام تلاشمو کردم. اصلا این معنیش اینه که این پول مال ماست. (پول را از جیب بیرون میآورد) خدا این پولو سر راهمون گذاشته.
(زن پول را از دستان شوهرش میقاپد.)
ایرج: اِ اِ دیوونه...
شکوه: اینکه این صندوق یهو جلوی ما ظاهر شد، معنیش چیه؟ ها؟
ایرج: این کارو نکن. اگه اینکارو بکنی خودت میدونیها. فهمیدی؟
شکوه: این پول حرومه. حرومه.
ایرج: این پول میشه یه قوطی شیرخشک برای سه روز گیتا
(زن پول را در صندوق صدقات میاندازد.)
ایرج: نکن... نکن نکن نکن ... (مرد تاسف میخورد.)
شکوه: حالا خدا میگه ببین اینا چقدر درستکارن. ببین شیرخشک نداشتن به بچشون بدن. ببین شام نخوردن. اما این پنج هزارتومنی حرومو نخوردن. میگه. خدا به فرشتهها میگه بابا برای اینا یه کاری بکنید. (گریه میکند) میگه بخدا میگه. غیر ممکنه نگه. صاحب همه چی خداست ... خدا تواناست... خدا مهربونه... خدا روزیرسونه...
بیپولی / حمید نعمتالله / 1387
شکوه (لیلا حاتمی): ولی اون پنج هزار تومنی مال ما نیست. فکر کنم مال اون خانومهست که تو بقالی بود.
ایرج: وایسا ببینم وایسا. بهت گفتم من دوییدم دنبال اون خانومه که پولو بهش برسونم. اما ناگهان غیب شد. من تمام تلاشمو کردم. اصلا این معنیش اینه که این پول مال ماست. (پول را از جیب بیرون میآورد) خدا این پولو سر راهمون گذاشته.
(زن پول را از دستان شوهرش میقاپد.)
ایرج: اِ اِ دیوونه...
شکوه: اینکه این صندوق یهو جلوی ما ظاهر شد، معنیش چیه؟ ها؟
ایرج: این کارو نکن. اگه اینکارو بکنی خودت میدونیها. فهمیدی؟
شکوه: این پول حرومه. حرومه.
ایرج: این پول میشه یه قوطی شیرخشک برای سه روز گیتا
(زن پول را در صندوق صدقات میاندازد.)
ایرج: نکن... نکن نکن نکن ... (مرد تاسف میخورد.)
شکوه: حالا خدا میگه ببین اینا چقدر درستکارن. ببین شیرخشک نداشتن به بچشون بدن. ببین شام نخوردن. اما این پنج هزارتومنی حرومو نخوردن. میگه. خدا به فرشتهها میگه بابا برای اینا یه کاری بکنید. (گریه میکند) میگه بخدا میگه. غیر ممکنه نگه. صاحب همه چی خداست ... خدا تواناست... خدا مهربونه... خدا روزیرسونه...
بیپولی / حمید نعمتالله / 1387
سخنان پایانی مختار در جمع مردم کوفه
امروز میخواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است.
تزویر با لباس دیانت و تقوا به میدان می آید.
تزویر سکه ای دو روست که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است.
عوام خدایش را میبینند،
و اهل معرفت ابلیسش ...
و چه خون دلها خورد علی (ع) از این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین.
تزویر به شما امان میدهد تا مقاومتتان را بشکند،
پس از تسلیم، شک نکنید، گردنتان را خواهد شکست.
یا ایها الذین آمَنو ...آمِنو
امروز میخواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است.
تزویر با لباس دیانت و تقوا به میدان می آید.
تزویر سکه ای دو روست که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است.
عوام خدایش را میبینند،
و اهل معرفت ابلیسش ...
و چه خون دلها خورد علی (ع) از این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین.
تزویر به شما امان میدهد تا مقاومتتان را بشکند،
پس از تسلیم، شک نکنید، گردنتان را خواهد شکست.
یا ایها الذین آمَنو ...آمِنو
نیوشا ضیغمی:تو بچه کجایی؟؟
حامد بهداد:بچه پایینم.
نیوشا:پایین کجا؟؟
بهداد:پایین هر جا، تو زندگی همیشه پایین ترین جا مال من بوده.
*******************************
بهداد : اگه همه دنیا تورو بخوان من حال تک تکشونو میفهمم اما تو حق انتخاب داری و من انتخابت و دوست دارم.
نیوشا: حتی اگه تو نباشی؟؟؟
بهداد : حتی اگه من نباشم...
پرتغال خونی...بهترین فیلیه که تو عمرم دیدم.تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمام
حامد بهداد:بچه پایینم.
نیوشا:پایین کجا؟؟
بهداد:پایین هر جا، تو زندگی همیشه پایین ترین جا مال من بوده.
*******************************
بهداد : اگه همه دنیا تورو بخوان من حال تک تکشونو میفهمم اما تو حق انتخاب داری و من انتخابت و دوست دارم.
نیوشا: حتی اگه تو نباشی؟؟؟
بهداد : حتی اگه من نباشم...
پرتغال خونی...بهترین فیلیه که تو عمرم دیدم.تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمام
بلوتوث کبیر: یک نفر صد سکه دارد، یک نفر دیگه یک سکه
شما از کدام یک از اینها سکه می گیرید؟
قبله عالم: خب از اونی که یک سکه داره چون اونی که صد سکه داره به هر حال قدرتی برای خودش داره، چهارتا آدم دور و برش جمع شدن، نمیشه رفت طرفش که؛ ولی اونی که یه سکه داره خب کسی رو نداره، تو سرش می زنیم، سکه شو می گیریم، دوتا اردنگی هم بهش می زنیم، یه کم منطقی باش!
قهوه تلخ - مهران مدیری
شما از کدام یک از اینها سکه می گیرید؟
قبله عالم: خب از اونی که یک سکه داره چون اونی که صد سکه داره به هر حال قدرتی برای خودش داره، چهارتا آدم دور و برش جمع شدن، نمیشه رفت طرفش که؛ ولی اونی که یه سکه داره خب کسی رو نداره، تو سرش می زنیم، سکه شو می گیریم، دوتا اردنگی هم بهش می زنیم، یه کم منطقی باش!
قهوه تلخ - مهران مدیری
آن هنگام که عطر بهار نارنج در آن کلام مقدس پیچید، من تو را در پشت چشمان بسته ام دیدم؛ خوبی های تورا و لطف تو را.
بهار نارنج را به نسیم بسپار و اگر خواسته ام را خواستی، کتاب را به نشان عهدی میان مان با خود ببر؛ و گرنه بماند.
فیلم شیدا؛ دیالوگ پارسا پیروز فر در مقابل لیلا حاتمی
بهار نارنج را به نسیم بسپار و اگر خواسته ام را خواستی، کتاب را به نشان عهدی میان مان با خود ببر؛ و گرنه بماند.
فیلم شیدا؛ دیالوگ پارسا پیروز فر در مقابل لیلا حاتمی
مجید: انشاء درباره «چه کسی بیشتر از همه به مردم خدمت می کند»...همه می دانند که دکترها و پرستارها خیلی به مردم خدمت می کنند. همه می دانند که معلم ها بچه ها را با سواد می کنند که در آینده کور و بی سواد نباشند. همه می دانند که سرباز،پاسبان،رفتگر چه خدمت هایی به مردم می کنند. اما اگر قدری فکر کنیم می بینیم کسانی در این اجتماع هستند که خیلی خدمت می کنند و هیچ کس هم به فکر آنها نیست و اسمی از آن ها نمی برد.
این افراد زحمتکش «مرده شور»ها هستند.
[خنده دانش آموزان]
معلم [با تعجب] : بوخون.
مجید: آری! یک فرد مرده شور خیلی زحمت می کشد،اما کسی او را دوست ندارد. با اینکه همه ی ما بالاخره یک روز به مرده شور احتیاج پیدا می کنیم،اما هیچ کس با مرده شور مهربان نیست و یک مرده شور هرچقدر هم در کارش ماهر باشد و مرده های ما را خوب شستشو دهد...
[ خنده دانش آموزان]
مجید: آقا اجازه، می خواین نخونیم؟
معلم: بوخون.
مجید: اصغر آقامرده شور و زنش لیلا مرده شور،هم محله ای های ما هستند.این زن و شوهر آدم های خوب و نازنینی هستند و دو تا دختر دارند که خیلی باوقار هستند! اما هیچ کس به خواستگاری آن ها نیامده،چون هیچ کس نمی خواهد پدرزنش مرده شور باشد و حتی خود مرده شورها هم این چیزها را می دانند،ولی به روی خودشان نمی آورند و بازهم مرده های ما را خوب می شورند.پس آن ها خیلی به اجتماع خدمت می کنند،چون از کسی توقع ندارند،در صورتی که آن ها می توانند به تلافی این نامهربانی ها دور از چشم صاحب مُرده،به مُرده لگد بزنند و مشت به پَک و پهلوی...
[ خنده دانش آموزان ]
مجید: آقا! اِگِه اجازه بدین دیگه نخونیم آقا.
معلم: چرا؟ بوخونین شوما انشادونو. بِچِه ها هم گوش می کونن.مگه ننوشتی که بوخونی؟ خب بوخون...گوش می کونن همه بِچِه ها...بوخونین همه شو... بوخونین.
مجید: ما مُرده شورها را آزار می دهیم. آدمی که لباس بد بپوشد و قیافه اش نامرتب باشد می گوییم مثل مرده شورها است. در صورتی که همین اصغر آقا همیشه لباس های تمیز می پوشد.لباس هایش کهنه است،ولی خیلی تمیز و مرتب است. مرده شورها در کمال خونسردی و فداکاری و خوش رویی همه مردم را در هر مقامی که باشند...[ پس گردنی محکمی از معلم می خورد،دفتر انشاء از دستش می افتد]
قصه های مجید - کیومرث پوراحمد
این افراد زحمتکش «مرده شور»ها هستند.
[خنده دانش آموزان]
معلم [با تعجب] : بوخون.
مجید: آری! یک فرد مرده شور خیلی زحمت می کشد،اما کسی او را دوست ندارد. با اینکه همه ی ما بالاخره یک روز به مرده شور احتیاج پیدا می کنیم،اما هیچ کس با مرده شور مهربان نیست و یک مرده شور هرچقدر هم در کارش ماهر باشد و مرده های ما را خوب شستشو دهد...
[ خنده دانش آموزان]
مجید: آقا اجازه، می خواین نخونیم؟
معلم: بوخون.
مجید: اصغر آقامرده شور و زنش لیلا مرده شور،هم محله ای های ما هستند.این زن و شوهر آدم های خوب و نازنینی هستند و دو تا دختر دارند که خیلی باوقار هستند! اما هیچ کس به خواستگاری آن ها نیامده،چون هیچ کس نمی خواهد پدرزنش مرده شور باشد و حتی خود مرده شورها هم این چیزها را می دانند،ولی به روی خودشان نمی آورند و بازهم مرده های ما را خوب می شورند.پس آن ها خیلی به اجتماع خدمت می کنند،چون از کسی توقع ندارند،در صورتی که آن ها می توانند به تلافی این نامهربانی ها دور از چشم صاحب مُرده،به مُرده لگد بزنند و مشت به پَک و پهلوی...
[ خنده دانش آموزان ]
مجید: آقا! اِگِه اجازه بدین دیگه نخونیم آقا.
معلم: چرا؟ بوخونین شوما انشادونو. بِچِه ها هم گوش می کونن.مگه ننوشتی که بوخونی؟ خب بوخون...گوش می کونن همه بِچِه ها...بوخونین همه شو... بوخونین.
مجید: ما مُرده شورها را آزار می دهیم. آدمی که لباس بد بپوشد و قیافه اش نامرتب باشد می گوییم مثل مرده شورها است. در صورتی که همین اصغر آقا همیشه لباس های تمیز می پوشد.لباس هایش کهنه است،ولی خیلی تمیز و مرتب است. مرده شورها در کمال خونسردی و فداکاری و خوش رویی همه مردم را در هر مقامی که باشند...[ پس گردنی محکمی از معلم می خورد،دفتر انشاء از دستش می افتد]
قصه های مجید - کیومرث پوراحمد
پاسخ ها
ناشناس
| | ۱۰:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۲
ناشناس
| | ۱۳:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۲
تینا
| | ۲۰:۵۶ - ۱۳۹۳/۱۲/۱۱
رحیم
| | ۰۲:۰۸ - ۱۳۹۴/۰۱/۱۱
اجتماعی تلقی بشه ...
بدین صورت که در تمامی پرونده ها کاری و شغلی , بنویسند:
شغل : کارمند خدمات اجتماعی
یا
کارمند خدمات شهرداری
بدون ذکر اینکه بطور دقیق چه کاری ....
زیرا جامعه ای که هنوز بدان سطح نرسیده
بهترین راه برای اعاده ی حثیت احادش در تمامی سطوح اینگونه است .
علی
| | ۱۲:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۲
یه لیوان از تو اون کابینته بردار.
+خب.
_پرتش کن زمین.
+خب.
_شکست؟
+آره.
_حالا ازش عذر خواهی کن.
+ببخشید لیوان منظوری نداشتم.
_دوباره درست شد؟
+نه...
_متوجه میشی؟
درباره الی – اصغر فرهادی
+خب.
_پرتش کن زمین.
+خب.
_شکست؟
+آره.
_حالا ازش عذر خواهی کن.
+ببخشید لیوان منظوری نداشتم.
_دوباره درست شد؟
+نه...
_متوجه میشی؟
درباره الی – اصغر فرهادی
پاسخ ها
میل
| | ۰۹:۵۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۷
ناشناس
| | ۱۱:۰۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۸
اسماعیل
| | ۲۱:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۱
مهسا
| | ۰۱:۰۷ - ۱۳۹۳/۱۰/۳۰
دیالوگ کیه اون وقت؟!
قهرمان اسطوره ای تنیس ویمبلدون در سال 1983 بر اثر بیماری ایدز که بخاطر تزریق خون آلوده در طی جراحی قلب به او تزریق شده بود ، درگذشت.
در طی دوران بیماری اش از سراسر جهان اونامه های زیادی از طرف هوادارانش دریافت می کرد.
در یکی از نامه ها نوشته شده بود : " چرا خداوند باید تو را برای این بیماری سخت انتخاب کند ؟"
آرتور اشه در جواب او نوشت : در کل دنیا 50000000نفر تنیس را شروع می کنند.5000000نفر یاد می گیرند که تنیس بازی کنند.500000نفر تنیس را به صورت حرفه ای یاد گرفتند. 50000 نفر به مسابقات رسیدند. 5000 نفر وارد گرند اسلم شدند.50 نفر به ویمبلدون دست پیدا کردند. 4 نفر به مرحله نیمه نهایی رسیدند و 2 نفر به مرحله نهایی رسیدند.
و وقتی من جام قهرمانی را بالا گرفتم، هیچوقت نپرسیدم " خدایا ، چرا من؟!"
و امروز هم که دچار درد و ناراحتی شده ام نیز نباید بپرسم : " خدایا چرا من؟! "...
زندگی جای دیگری است-منوچهر هادی
در طی دوران بیماری اش از سراسر جهان اونامه های زیادی از طرف هوادارانش دریافت می کرد.
در یکی از نامه ها نوشته شده بود : " چرا خداوند باید تو را برای این بیماری سخت انتخاب کند ؟"
آرتور اشه در جواب او نوشت : در کل دنیا 50000000نفر تنیس را شروع می کنند.5000000نفر یاد می گیرند که تنیس بازی کنند.500000نفر تنیس را به صورت حرفه ای یاد گرفتند. 50000 نفر به مسابقات رسیدند. 5000 نفر وارد گرند اسلم شدند.50 نفر به ویمبلدون دست پیدا کردند. 4 نفر به مرحله نیمه نهایی رسیدند و 2 نفر به مرحله نهایی رسیدند.
و وقتی من جام قهرمانی را بالا گرفتم، هیچوقت نپرسیدم " خدایا ، چرا من؟!"
و امروز هم که دچار درد و ناراحتی شده ام نیز نباید بپرسم : " خدایا چرا من؟! "...
زندگی جای دیگری است-منوچهر هادی
آتش بس 2 / تهمینه میلانی
خسرو (بهرام رادان): خب رفت دیگه... رفت زن یارو شد... یه مایهدار ِ بیخود...
دکتر (آتیلا پسیانی): کچل ِ کوتولهی چاق...
خسرو: نه دکتر ... یارو شبیه جانی دپ ! (با حالت شعار و اندوه) غافل از اینکه پول خوشبختی نمیاره!
دکتر: اتفاقا پول از هر عامل دیگهایی بیشتر خوشبختی میاره...
خسرو: دکتر! از شما بعیده!
دکتر: چرا؟! چون حقیقتو میگم؟ چون حرف بابابزرگها رو تکرار نمیکنم؟ با پول میشه بدبختی رو فروخت... با پول میشه راحتی زندگی رو فراهم کرد... اصلا چطوره شما همهی پولاتونو به من بدین و خوشبخت بشین و من بدبخت بشم...
خسرو: دکتر!؟
دکتر: آقای خسرو! مسائل مالی در زندگی جدی هستن... گذشت اون دورانی که بگی اگه منو دوست داری با من روی یه زیلو زندگی کن... سوپرمارکت پول میخواد... خشکشویی پول میخواد ، مدرسه بچه، بیمارستان و ...
خسرو (بهرام رادان): خب رفت دیگه... رفت زن یارو شد... یه مایهدار ِ بیخود...
دکتر (آتیلا پسیانی): کچل ِ کوتولهی چاق...
خسرو: نه دکتر ... یارو شبیه جانی دپ ! (با حالت شعار و اندوه) غافل از اینکه پول خوشبختی نمیاره!
دکتر: اتفاقا پول از هر عامل دیگهایی بیشتر خوشبختی میاره...
خسرو: دکتر! از شما بعیده!
دکتر: چرا؟! چون حقیقتو میگم؟ چون حرف بابابزرگها رو تکرار نمیکنم؟ با پول میشه بدبختی رو فروخت... با پول میشه راحتی زندگی رو فراهم کرد... اصلا چطوره شما همهی پولاتونو به من بدین و خوشبخت بشین و من بدبخت بشم...
خسرو: دکتر!؟
دکتر: آقای خسرو! مسائل مالی در زندگی جدی هستن... گذشت اون دورانی که بگی اگه منو دوست داری با من روی یه زیلو زندگی کن... سوپرمارکت پول میخواد... خشکشویی پول میخواد ، مدرسه بچه، بیمارستان و ...
مجري: خب...روز اول مدرسه چطور بود؟
پسرعمه: آقای مجری افتضاح!
کلاه قرمزي: آقاي مدير دو ساعت تموم مارو سر صف نگه داشت زير آفتاب شصتاد درجه واسمون سخنراني کرد!...سیاه شدیم.
مجري: خب چي ميگفتن؟
پسرعمه: چرت و پرت! ميگفت درس خوندن شمارو خوشبخت ميکنه!
مجري: خب راست ميگن ديگه،فقط با درس خوندن ميتونين پولدار شين
کلاه قرمزي: اتفاقاٌ پارسال هم گفته بود پول خوشبختي نمياره!
مجري: خب شما وقتي درس بخونين و يه مدرک تحصيلي خوب بگيرين ارزشتون پيش بقيه بيشتر ميشه
پسرعمه: آخه دو سال پيش هم گفته بود ارزش آدما به مدرک تحصيليشون نيس!
مجري: بالاخره مدرک لازمه
کلاه قرمزي: جالبه سه سال پيش هم گفته بود شما نبايد واس مدرک درس بخونين!
پسرعمه: آقای مجری افتضاح!
کلاه قرمزي: آقاي مدير دو ساعت تموم مارو سر صف نگه داشت زير آفتاب شصتاد درجه واسمون سخنراني کرد!...سیاه شدیم.
مجري: خب چي ميگفتن؟
پسرعمه: چرت و پرت! ميگفت درس خوندن شمارو خوشبخت ميکنه!
مجري: خب راست ميگن ديگه،فقط با درس خوندن ميتونين پولدار شين
کلاه قرمزي: اتفاقاٌ پارسال هم گفته بود پول خوشبختي نمياره!
مجري: خب شما وقتي درس بخونين و يه مدرک تحصيلي خوب بگيرين ارزشتون پيش بقيه بيشتر ميشه
پسرعمه: آخه دو سال پيش هم گفته بود ارزش آدما به مدرک تحصيليشون نيس!
مجري: بالاخره مدرک لازمه
کلاه قرمزي: جالبه سه سال پيش هم گفته بود شما نبايد واس مدرک درس بخونين!
پرویز پرستویی - رضا مارمولک:
"خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست
خدا خدای آدم های خلافکار هم هست
و فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمیگذارد
او اِند لطافت ....
اِند بخشش ..اِند بیخیال شدن ....
اِ ند چشم پوشی و رفاقت است."
"خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست
خدا خدای آدم های خلافکار هم هست
و فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمیگذارد
او اِند لطافت ....
اِند بخشش ..اِند بیخیال شدن ....
اِ ند چشم پوشی و رفاقت است."
پاسخ ها
ناشناس
| | ۰۵:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۱/۱۵
جيگر: "ايشالا دوماد شي" يني چي؟ يني چي؟ يني چي؟
مجري: اين يه نوع دعاي خيره
فاميل: آقاي مجري اين يه نوع دعاي خير بود! الآن ديگه با سکه ي دونه اي يه ميليون يه نوع نفرين به حساب مياد!
مجري: بالاخره همه بايد ازدواج کنن ديگه،اين شتريه که در خونه همه ميخوابه
فاميل: آقاي مجري شتر چيه!؟ گودزيلاس لامصب!
مجري: ديگه اينجوريام نيس،ازدواج هم شيريني هاي خودشو داره
فاميل: بله اتفاقاٌ مرگ موش هم شيرينه!
مجري: هر آدمي يه همدم ميخواد
فاميل: هر همدمي هم پول ميخواد،هر پولي هم کار ميخواد،هر کاري هم پارتي ميخواد! به آدمي که پارتيش کلفت نيس نبايد گفت ايشالا دوماد شي!
مجري: اين يه نوع دعاي خيره
فاميل: آقاي مجري اين يه نوع دعاي خير بود! الآن ديگه با سکه ي دونه اي يه ميليون يه نوع نفرين به حساب مياد!
مجري: بالاخره همه بايد ازدواج کنن ديگه،اين شتريه که در خونه همه ميخوابه
فاميل: آقاي مجري شتر چيه!؟ گودزيلاس لامصب!
مجري: ديگه اينجوريام نيس،ازدواج هم شيريني هاي خودشو داره
فاميل: بله اتفاقاٌ مرگ موش هم شيرينه!
مجري: هر آدمي يه همدم ميخواد
فاميل: هر همدمي هم پول ميخواد،هر پولي هم کار ميخواد،هر کاري هم پارتي ميخواد! به آدمي که پارتيش کلفت نيس نبايد گفت ايشالا دوماد شي!
کلاه قرمزی و پسرخاله (ایرج طهماسب)
آقو ما يه بار مغز پروانه خورديم رفتيم زن گرفتيم،يني شيرين ترين و فرحبخشترين لحظات عمرمونو در زندگي زناشويي تجربه کرديم...ميرفتيم سر کار زنمون ميگفت چرا انقد ميري سر کار؟چرا به من نميرسي؟ ميمونديم تو خونه ميگفت چرا نميري سر کار؟پس کي ميخواد پول بياره تو اين خونه؟ ميشستيم رو مبل ميگفت من بايد از صبح تا شب تو اين خونه جون بکنم جنابعالي رو مبل لم بدي؟ پا ميششديم کمکش کنيم ميگفت اومدي خرابکاري کني؟ قيافه مون ژوليده پوليده بود ميگفت تو اصلاٌ بخاطر من به خودت نميرسي! به خودمون ميرسيديم ميگفت داري خودتو برا کي خوشگل ميکني؟ از دستپختش تعريف نميکرديم ميگفت تو اصلاٌ قدرشناس زحمتاي من نيستي! تعريف ميکرديم ميگفت ها؟ چه گندي زدي که حالا با اي حرفا ميخواي وجدانتو راحت کني؟...ها ها ها ها ها... خرد و نابود شدیما.......آقامون خدابيامرز راست ميگفت "اگه يه روز بهت گفتن بين زن گرفتن و سرطان گرفتن يکي رو انتخاب کن اصلاٌ از اسمش نترس...با شيمي درماني درست ميشه!
آقو ما يه بار مغز پروانه خورديم رفتيم زن گرفتيم،يني شيرين ترين و فرحبخشترين لحظات عمرمونو در زندگي زناشويي تجربه کرديم...ميرفتيم سر کار زنمون ميگفت چرا انقد ميري سر کار؟چرا به من نميرسي؟ ميمونديم تو خونه ميگفت چرا نميري سر کار؟پس کي ميخواد پول بياره تو اين خونه؟ ميشستيم رو مبل ميگفت من بايد از صبح تا شب تو اين خونه جون بکنم جنابعالي رو مبل لم بدي؟ پا ميششديم کمکش کنيم ميگفت اومدي خرابکاري کني؟ قيافه مون ژوليده پوليده بود ميگفت تو اصلاٌ بخاطر من به خودت نميرسي! به خودمون ميرسيديم ميگفت داري خودتو برا کي خوشگل ميکني؟ از دستپختش تعريف نميکرديم ميگفت تو اصلاٌ قدرشناس زحمتاي من نيستي! تعريف ميکرديم ميگفت ها؟ چه گندي زدي که حالا با اي حرفا ميخواي وجدانتو راحت کني؟...ها ها ها ها ها... خرد و نابود شدیما.......آقامون خدابيامرز راست ميگفت "اگه يه روز بهت گفتن بين زن گرفتن و سرطان گرفتن يکي رو انتخاب کن اصلاٌ از اسمش نترس...با شيمي درماني درست ميشه!
با سلام مرهم گذاشتی بردلم .بهتر ازاین نمیشه عالی بود. .. خارازگل خجالت می کشد طاوس گفت دوست به سر ودشمن بپا کند نظر. گل ازگل گیرد رنگ وبوی گل شب بوی من ازکجا گرفتی بگوی
پاسخ ها
مجیدابراهیمی حصاری
| | ۱۲:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۱
ناشناس
| | ۱۳:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۱
جوان که بود به خودش گفت: ببینم می توانی به تنهایی «هزار قافله » را لخت کنی؟
پای حرف خود ایستاد، به تنهایی «هزار قافله » را لخت کرد!
آخر عمر دست خود را داغ کرد و گفت: "هزار قافله" تمام شد. ببینم می توانی «یک قافله » را سالم به منزل برسانی؟
نتوانست! تقاص بدتر از این؟!
قلی خان در روزی روزگاری
پای حرف خود ایستاد، به تنهایی «هزار قافله » را لخت کرد!
آخر عمر دست خود را داغ کرد و گفت: "هزار قافله" تمام شد. ببینم می توانی «یک قافله » را سالم به منزل برسانی؟
نتوانست! تقاص بدتر از این؟!
قلی خان در روزی روزگاری
مجري: فاميل دور اين برگه چيه دستته؟
فاميل: ليست کلاساييه که بچه م رو توش ثبت نام کردم،نوشتم که ساعتاشون يادم نره
بده ببينم...زبان فرانسه؟ مبانی نانو تکنولوژی!؟ فيزيک هسته اي!!!!؟ اينا چيه!؟
فاميل:چیز خاصی نیست آقاي مجري اين بچه همسايه الفبا رو ياد گرفته نميدوني ننه باباش چه پزي ميدن! ميخوام روشون رو کم کنم!
مجري: پس اين بچه کي بايد بچگي کنه!؟
فاميل: از هفت تا هفت و نيم کراس نداره،ميتونه اونموقع بچگي کنه! تازه واس آينده ش هم خوبه،مثل من آس و پاس نميشه
مجري: يني چون تو نتونستي به جايي برسي اين بچه حتماٌ بايد دکتر مهندس شه!؟
فاميل: خدا نکنه آقای مجری این حرفو دیگه نزنیدا!! دکتر مهندسا که همه بيکارن! من ميخوام بچه م کلاهبردار شه!
فاميل: ليست کلاساييه که بچه م رو توش ثبت نام کردم،نوشتم که ساعتاشون يادم نره
بده ببينم...زبان فرانسه؟ مبانی نانو تکنولوژی!؟ فيزيک هسته اي!!!!؟ اينا چيه!؟
فاميل:چیز خاصی نیست آقاي مجري اين بچه همسايه الفبا رو ياد گرفته نميدوني ننه باباش چه پزي ميدن! ميخوام روشون رو کم کنم!
مجري: پس اين بچه کي بايد بچگي کنه!؟
فاميل: از هفت تا هفت و نيم کراس نداره،ميتونه اونموقع بچگي کنه! تازه واس آينده ش هم خوبه،مثل من آس و پاس نميشه
مجري: يني چون تو نتونستي به جايي برسي اين بچه حتماٌ بايد دکتر مهندس شه!؟
فاميل: خدا نکنه آقای مجری این حرفو دیگه نزنیدا!! دکتر مهندسا که همه بيکارن! من ميخوام بچه م کلاهبردار شه!
روحانی خطاب به دکتر عالم: این خارجیا هم مغزشون خوب کار میکنه!
دکتر عالم خطاب به روحانی:آره ولی حیف که همشون میرن جهنم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دکتر عالم(خطاب به دختر): «نمیتونم، نمیتونم باهاش حرف بزنم، این دیگه خیلی بی انصافیه»
دختر: «شما باید امیدوار باشید ... خدا بزرگه ...»
دکتر عالم: «خدا؟ آره خدا خیلی بزرگه ... خودمون ساختیمش که هر وقت توی دردسر افتادیم یکی از راه برسه و بگه خدا بزرگه؛ اما اشکالش اینه که زیادی بزرگه!»
دختر: «شما حالتون خوب نیست!»
دکتر عالم: «ا ِ ! چطوره یه سرُم بهم وصل کنی یا اینکه بشینی برام شعر بخونی یا .. یه طرح از صورتم بکشی و بچسبونی به دیوار؟ها ؟ چه آدمای خوبی! خدا هم که هست، پس دیگه مشکلی نیست!»
دختر: «غذاتون داره سرد میشه استاد!»
دکتر عالم: «آخه تو از زندگی چی میدونی؟ من با همین دستام، با همین دستای خودم خیلیها رو از مرگ حتمی نجات دادم ولی هیچوقت ندیدم سر و کله خدا اونطرفا پیداش بشه. اونایی هم که زیر دستام مردن آدمایی مثل تو انداختن گردن خدا: خدا خواسته، خدا ارحم الراحمینه...»
دکتر عالم(با استیصال و در حال گریه): «خدا چرا به من کمک نمیکنه؟ حالا که این بچه به کمک احتیاج داره چرا از این دستا کاری برنمی آد!»
دختر: «ببخشید استاد، من فکر میکنم این آقا سامان نیست که به کمک احتیاج داره شمایید که به کمک احتیاج دارید...»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خانم دکتر : یه مریض اورژانسی بود, که اقای دکتر زحمت کشیدن ما رو رسوندن.
سامان:آها.. بچه هام همه سلام میرسونن.
ما دیگه داشتیم میرفتیم سراغ سفره ی هفت سین خودمون.
خانم دکتر:هفت سین؟؟
سامان: سحابی ها.. میخوایم به سحابی جبار نگاه کنیم.
میگن, اگه وقت سال تحویل به سحابی جبار نگاه کنی و آرزو کنی, آرزوت براورده میشه.
البته اینو دخترا میگن.
خانم دکتر: حالا کجاست؟؟
سامان: چی؟؟
خانم دکتر:همین سحابی ها که میگین.
سامان: آها.. اگه به سمت غرب نگاه کنید, سه تا ستاره ی پر نور می بینید که توی یه خط هستن, اون کمربنده جبار.
اگه بیشتر دقت کنید, سه تا ستاره ی کم نور دیگه هم هستن که پایین تر از اونا هستن.
اون ستاره وسطیه, خود سحابیه جباره.
پیداش کردین؟؟
خانم دکتر: بله...
سامان:البته این فقط صورت فلکی شونه هااا. بیشتر سحابی ها رو فقط با تلسکوپ میشه دید.
جبار یه زایشگاهه. ولی سحابی اسکیمو هم خیلی دیدن داره.
" قشنگترین قبرستونیه که تا به حال دیدم. "
خانم دکتر: قبرستون؟؟!!!
سامان:اره.. سحابی هم محل تولد و هم محل مرگ ستاره هاست.
همشون برمیگردن به همون جایی که ازش متولد شدن.
خانم دکتر :من نمیدونستم ستاره ها هم می میرن...!
سامان: همشون می میرن.
خیلی از ستاره هایی که ما الان داریم می بینیم, شاید میلیون ها سال پیش مردن!
ولی ما به خاطر مسافتی که باهاشون داریم, هنوز داریم اونا رو می بینیم..!
خانم دکتر: یعنی اینقدر دورن؟؟
سامان: «خیلی دور.. خیلی نزدیک.. »
وقتی با دنیای خودمون مقایسه کنیم, خیلی دورن..
اما اگه با کهکشان های دیگه مقایسشون کنیم, تازه می فهمیم,
چه قدر به ما نزدیکن و ما خبر نداشتیم.
خیلی دور ،خیلی نزدیک-سید رضا میرکریمی
دکتر عالم خطاب به روحانی:آره ولی حیف که همشون میرن جهنم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دکتر عالم(خطاب به دختر): «نمیتونم، نمیتونم باهاش حرف بزنم، این دیگه خیلی بی انصافیه»
دختر: «شما باید امیدوار باشید ... خدا بزرگه ...»
دکتر عالم: «خدا؟ آره خدا خیلی بزرگه ... خودمون ساختیمش که هر وقت توی دردسر افتادیم یکی از راه برسه و بگه خدا بزرگه؛ اما اشکالش اینه که زیادی بزرگه!»
دختر: «شما حالتون خوب نیست!»
دکتر عالم: «ا ِ ! چطوره یه سرُم بهم وصل کنی یا اینکه بشینی برام شعر بخونی یا .. یه طرح از صورتم بکشی و بچسبونی به دیوار؟ها ؟ چه آدمای خوبی! خدا هم که هست، پس دیگه مشکلی نیست!»
دختر: «غذاتون داره سرد میشه استاد!»
دکتر عالم: «آخه تو از زندگی چی میدونی؟ من با همین دستام، با همین دستای خودم خیلیها رو از مرگ حتمی نجات دادم ولی هیچوقت ندیدم سر و کله خدا اونطرفا پیداش بشه. اونایی هم که زیر دستام مردن آدمایی مثل تو انداختن گردن خدا: خدا خواسته، خدا ارحم الراحمینه...»
دکتر عالم(با استیصال و در حال گریه): «خدا چرا به من کمک نمیکنه؟ حالا که این بچه به کمک احتیاج داره چرا از این دستا کاری برنمی آد!»
دختر: «ببخشید استاد، من فکر میکنم این آقا سامان نیست که به کمک احتیاج داره شمایید که به کمک احتیاج دارید...»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خانم دکتر : یه مریض اورژانسی بود, که اقای دکتر زحمت کشیدن ما رو رسوندن.
سامان:آها.. بچه هام همه سلام میرسونن.
ما دیگه داشتیم میرفتیم سراغ سفره ی هفت سین خودمون.
خانم دکتر:هفت سین؟؟
سامان: سحابی ها.. میخوایم به سحابی جبار نگاه کنیم.
میگن, اگه وقت سال تحویل به سحابی جبار نگاه کنی و آرزو کنی, آرزوت براورده میشه.
البته اینو دخترا میگن.
خانم دکتر: حالا کجاست؟؟
سامان: چی؟؟
خانم دکتر:همین سحابی ها که میگین.
سامان: آها.. اگه به سمت غرب نگاه کنید, سه تا ستاره ی پر نور می بینید که توی یه خط هستن, اون کمربنده جبار.
اگه بیشتر دقت کنید, سه تا ستاره ی کم نور دیگه هم هستن که پایین تر از اونا هستن.
اون ستاره وسطیه, خود سحابیه جباره.
پیداش کردین؟؟
خانم دکتر: بله...
سامان:البته این فقط صورت فلکی شونه هااا. بیشتر سحابی ها رو فقط با تلسکوپ میشه دید.
جبار یه زایشگاهه. ولی سحابی اسکیمو هم خیلی دیدن داره.
" قشنگترین قبرستونیه که تا به حال دیدم. "
خانم دکتر: قبرستون؟؟!!!
سامان:اره.. سحابی هم محل تولد و هم محل مرگ ستاره هاست.
همشون برمیگردن به همون جایی که ازش متولد شدن.
خانم دکتر :من نمیدونستم ستاره ها هم می میرن...!
سامان: همشون می میرن.
خیلی از ستاره هایی که ما الان داریم می بینیم, شاید میلیون ها سال پیش مردن!
ولی ما به خاطر مسافتی که باهاشون داریم, هنوز داریم اونا رو می بینیم..!
خانم دکتر: یعنی اینقدر دورن؟؟
سامان: «خیلی دور.. خیلی نزدیک.. »
وقتی با دنیای خودمون مقایسه کنیم, خیلی دورن..
اما اگه با کهکشان های دیگه مقایسشون کنیم, تازه می فهمیم,
چه قدر به ما نزدیکن و ما خبر نداشتیم.
خیلی دور ،خیلی نزدیک-سید رضا میرکریمی
قاسم(حميد فرخ نژاد):
این ، قصه یه مردیه كه می خواد با زن و بچه اش كوچ كنه، یه كوچ اجباری!
درست مثل اجدادمون عین پدربزرگامون. ولی خوش به حال اونا كه هرجا دلشون
می خواست می رفتن، ولی الان همه جا رو دیوار كشیدن. پول می خوان،
ویزا می خوان، اما مرد بدبخت فقط یه سرمایه داره، اونم جونشه...
ارتفاع پست، ابراهيم حاتمي كيا
این ، قصه یه مردیه كه می خواد با زن و بچه اش كوچ كنه، یه كوچ اجباری!
درست مثل اجدادمون عین پدربزرگامون. ولی خوش به حال اونا كه هرجا دلشون
می خواست می رفتن، ولی الان همه جا رو دیوار كشیدن. پول می خوان،
ویزا می خوان، اما مرد بدبخت فقط یه سرمایه داره، اونم جونشه...
ارتفاع پست، ابراهيم حاتمي كيا
کلاه قرمزي: آقاي مرجي،چي شد شما کچل شدي؟
مجري: از بس که فکر کردم
کلاه قرمزي: اگه به فکر کردن بود که پسرعمه زا جان بايد عين نارگيل ميشد!
مجري: پسرعمه هم وقتي بزرگ شد اگه زياد فکر کنه کچل ميشه
کلاه قرمزي: يني منم بخوام واس درس خوندن فکر کنم کچل ميشم؟
مجري: آره ولي اينو بهونه نکن واس درس نخوندن،بزرگ که شدي ميري مو ميکاري
کلاه قرمزي: شما که 20ميليون بايد خرج مدرسه و دانشگام کني 20ميليون هم خرج کاشت مو ميشه 40ميليون،خب 30ميليون بده ترک تحصيل ميکنم ميرم مدرک بخرم ديگه!!
مجري: فکر ميکني با مدرک تقلبي بهت کار ميدن!؟
کلاه قرمزي: مگه با مدرک اصل ميدن!؟
مجري: از بس که فکر کردم
کلاه قرمزي: اگه به فکر کردن بود که پسرعمه زا جان بايد عين نارگيل ميشد!
مجري: پسرعمه هم وقتي بزرگ شد اگه زياد فکر کنه کچل ميشه
کلاه قرمزي: يني منم بخوام واس درس خوندن فکر کنم کچل ميشم؟
مجري: آره ولي اينو بهونه نکن واس درس نخوندن،بزرگ که شدي ميري مو ميکاري
کلاه قرمزي: شما که 20ميليون بايد خرج مدرسه و دانشگام کني 20ميليون هم خرج کاشت مو ميشه 40ميليون،خب 30ميليون بده ترک تحصيل ميکنم ميرم مدرک بخرم ديگه!!
مجري: فکر ميکني با مدرک تقلبي بهت کار ميدن!؟
کلاه قرمزي: مگه با مدرک اصل ميدن!؟
کلاه قرمزي: آقاي مجري برو شيرينيارو بيار بخوريم ديگه!
مجري: اي بابا...شماها کي ميخواين بزرگ شين!؟
پسرعمه: وقتي چيزي نميدي بخوريم چجوري بزرگ شيم!؟
مجري: منظورم اينه شماها بزرگ شدين،بايد عقلتون برسه که شيرينيا مال مهمونه
کلاه قرمزي: ديروز که گفتم پول تو جيبيم رو زياد کن گفتي تو بچه اي پول زياد نبايد دستت باشه،امروز ميگي بزرگ شدين،بالاخره تکليف مارو مشخص کن! بچه ايم يا بزرگ شديم؟
مجري: شماها تو يه سني هستين که هم بايد عقلتون برسه که شيريني مال مهمونه هم پول زياد نبايد دستتون باشه
پسرعمه: يني استدلال هات از پهنا تو حلقم! واس 4تا دونه شيريني علم روانشناسي رو متحول کردي
مجري: اي بابا...شماها کي ميخواين بزرگ شين!؟
پسرعمه: وقتي چيزي نميدي بخوريم چجوري بزرگ شيم!؟
مجري: منظورم اينه شماها بزرگ شدين،بايد عقلتون برسه که شيرينيا مال مهمونه
کلاه قرمزي: ديروز که گفتم پول تو جيبيم رو زياد کن گفتي تو بچه اي پول زياد نبايد دستت باشه،امروز ميگي بزرگ شدين،بالاخره تکليف مارو مشخص کن! بچه ايم يا بزرگ شديم؟
مجري: شماها تو يه سني هستين که هم بايد عقلتون برسه که شيريني مال مهمونه هم پول زياد نبايد دستتون باشه
پسرعمه: يني استدلال هات از پهنا تو حلقم! واس 4تا دونه شيريني علم روانشناسي رو متحول کردي
مجري: پسرعمه ميخواي اين شکلاتو بهت بدم؟
پسرعمه: اي بابا آقاي مجري شما که ميدوني من حالم از اين غذاهاي مضر بهم ميخوره،ولي به اين التماسي هم که تو چشماي شماس نميتونم "نه" بگم،چشم شکلاتو قبول ميکنم
مجري: نميدمش بهت،اين شکلات فقط مال وقتيه که درساتو خونده باشي
پسرعمه: منم رفته بودم کتابخونه که درسامو بخونم ديگه!
مجري: کتابخونه بودي يا استخر؟
پسرعمه: کتابخونه
مجري: پس چرا مايو پاته؟
پسرعمه: آخه ميخواستم غرق درس خوندن شم!
مجري: ميدوني وقتي دروغ ميگي دماغت دراز ميشه؟
پسرعمه: فداي سرت،خواستم برم دانشگاه عملش ميکنم!
مجري: يني پينوکيو آخرش آدم شد تو نشدي!
پسرعمه: اون يه فرشته مهربون پيشش بود انگيزه داشت،من بدبخت دارم با گاو و گوسفند زندگي ميکنم،هميني که هستم هم از سرتون زياده!
پسرعمه: اي بابا آقاي مجري شما که ميدوني من حالم از اين غذاهاي مضر بهم ميخوره،ولي به اين التماسي هم که تو چشماي شماس نميتونم "نه" بگم،چشم شکلاتو قبول ميکنم
مجري: نميدمش بهت،اين شکلات فقط مال وقتيه که درساتو خونده باشي
پسرعمه: منم رفته بودم کتابخونه که درسامو بخونم ديگه!
مجري: کتابخونه بودي يا استخر؟
پسرعمه: کتابخونه
مجري: پس چرا مايو پاته؟
پسرعمه: آخه ميخواستم غرق درس خوندن شم!
مجري: ميدوني وقتي دروغ ميگي دماغت دراز ميشه؟
پسرعمه: فداي سرت،خواستم برم دانشگاه عملش ميکنم!
مجري: يني پينوکيو آخرش آدم شد تو نشدي!
پسرعمه: اون يه فرشته مهربون پيشش بود انگيزه داشت،من بدبخت دارم با گاو و گوسفند زندگي ميکنم،هميني که هستم هم از سرتون زياده!
شب - داخلي - رستوران
ناهيد : تنها زخم معده اي اين دنيا هستي كه فلفلم مي خوري !
حميد : تازگيا فهميدم فلفل واسه همه چي خوبه
ناهيد : تازگيا ديگه چي فهميدي ؟
حميد : جديدتر از همه اينكه دارم بي پدر ميشم
ناهيد : مكث- آدما اونقدر عمر ميكنن كه موقع مردنشون همه ميگن خوب بود خدا بخشيدش ، راحت شد
حميد : يه پيرمرد ميميره يه دختر به دنيا مياد معامله عادلانه ايه!!!
****
حميد : انگار منم يه چيزايي بايد بگم
ناهيد : اگه دلت بخواد
حميد : خوب من واقعا ازت ممنونم
ناهيد : بخاطره چي ازم ممنوني ؟
حميد : بخاطره چيزاي خيلي كوچيك
بخاطره اينكه يادت بود من اين رستورانو خيلي دوست دارم
يادت بود بهترين غذايي كه دوست دارم باقالي پلوي
يادت بود با غذام فلفل مي خورم
بعد غذام حتما خلال دندون برميدارم
حتي يادت بود از صداي خيار تو سالاد بدم مياد
ازت ممنونم به خاطره همه چيزاي كوچيك كه براي آدماي ديگه اهميتي نداره
ناهيد : از همه اينا چه نتيجه اي مي گيري؟
حميد : اينكه هنوز دوستتم داري ، بهم فكرمي كني
ناهيد : ديگه چي ؟
حميد : ديگه اينكه بازم ازت ممنونم بخاطره همه چيزاي مهم و بزرگ
ناهيد : مثله ؟
حميد : اينكه ازم نمي پرسي چرا زندانم ؟ تا كي بايد باشم؟
پشتمو خالي نكردي
ناهيد : من دوستت دارم
حميد : نمي دونم شايد بخاطره وضعيت باباست
امروز و ديروز فهميدم ما ادما قبل از اينكه به دنيا بيايم
تعداد اشكا و لبخندامون تو سرنوشتمون نوشتن
ناهيد : مثه پيرمردا حرف نزن
حميد : باشه
مثه جوونا ميگم
تو چيزي به من دادي كه تا قبل از اين اصلا فكر نمي كردم وجود داره
ناهيد : خيلي دلم برات تنگ شده بود
حميد : منم اگه همينو بگم لوس نميشه...
* تله فیلم تنهایی*
ناهيد : تنها زخم معده اي اين دنيا هستي كه فلفلم مي خوري !
حميد : تازگيا فهميدم فلفل واسه همه چي خوبه
ناهيد : تازگيا ديگه چي فهميدي ؟
حميد : جديدتر از همه اينكه دارم بي پدر ميشم
ناهيد : مكث- آدما اونقدر عمر ميكنن كه موقع مردنشون همه ميگن خوب بود خدا بخشيدش ، راحت شد
حميد : يه پيرمرد ميميره يه دختر به دنيا مياد معامله عادلانه ايه!!!
****
حميد : انگار منم يه چيزايي بايد بگم
ناهيد : اگه دلت بخواد
حميد : خوب من واقعا ازت ممنونم
ناهيد : بخاطره چي ازم ممنوني ؟
حميد : بخاطره چيزاي خيلي كوچيك
بخاطره اينكه يادت بود من اين رستورانو خيلي دوست دارم
يادت بود بهترين غذايي كه دوست دارم باقالي پلوي
يادت بود با غذام فلفل مي خورم
بعد غذام حتما خلال دندون برميدارم
حتي يادت بود از صداي خيار تو سالاد بدم مياد
ازت ممنونم به خاطره همه چيزاي كوچيك كه براي آدماي ديگه اهميتي نداره
ناهيد : از همه اينا چه نتيجه اي مي گيري؟
حميد : اينكه هنوز دوستتم داري ، بهم فكرمي كني
ناهيد : ديگه چي ؟
حميد : ديگه اينكه بازم ازت ممنونم بخاطره همه چيزاي مهم و بزرگ
ناهيد : مثله ؟
حميد : اينكه ازم نمي پرسي چرا زندانم ؟ تا كي بايد باشم؟
پشتمو خالي نكردي
ناهيد : من دوستت دارم
حميد : نمي دونم شايد بخاطره وضعيت باباست
امروز و ديروز فهميدم ما ادما قبل از اينكه به دنيا بيايم
تعداد اشكا و لبخندامون تو سرنوشتمون نوشتن
ناهيد : مثه پيرمردا حرف نزن
حميد : باشه
مثه جوونا ميگم
تو چيزي به من دادي كه تا قبل از اين اصلا فكر نمي كردم وجود داره
ناهيد : خيلي دلم برات تنگ شده بود
حميد : منم اگه همينو بگم لوس نميشه...
* تله فیلم تنهایی*
چیه برادر؟! جشن تولده. ممنوعه؟ زن بیحجاب نداریم.زن باحجابم نداریم.مردبیغیرت نداریم. مرد با غیرتم نداریم. نوار مبتذل نداریم. ماهواره نداریم. صور قبیحه نداریم.حشیش، گرس، تریاک، ذغال خوب و رفیق ناباب نداریم. رقص، آواز،خوشی،خنده، بشکن و بالابنداز نداریم. شرمنده تونم هیچ چیز ممنوعه کلاً نداریم.. نداریم. مهمونیه ولی مهمون هم نداریم... جشن تولد یه بچهاس ولی بچه هم نداریم.(محمدرضا فروتن- شب یلدا)
(بی پولی - حمید نعمت ا...)
ایرج (بهرام رادان) به شکوه (لیلا حاتمی): همین جوری پولای من بدبختو نفله کردیها... کلاس کنکور برم ماما بشم، پیش دکتر کرمانی برم لاغر میکنه، لاغر کنم سکه میده به آدم، بریم دیزین با بچهها، دلم میخواد سایت داشته باشم، قبض تلفن میاومد قد یه کباب سلطانی، بریم با بچههای وبلاگ نویس آران بیدگل، بریم اردهال سر خاک سهراب سپهری، مث بچه فنچ شونزده هفده ساله، زن گنده پا شدی رفتی قمصر کاشون جشن گلاب گیرون. اصلا میخوام بدونم الان تو این بدبختی و بی پولی، این آقای سهراب سپهری میاد ده شاهی بذاره کف دست ما؟!
ایرج (بهرام رادان) به شکوه (لیلا حاتمی): همین جوری پولای من بدبختو نفله کردیها... کلاس کنکور برم ماما بشم، پیش دکتر کرمانی برم لاغر میکنه، لاغر کنم سکه میده به آدم، بریم دیزین با بچهها، دلم میخواد سایت داشته باشم، قبض تلفن میاومد قد یه کباب سلطانی، بریم با بچههای وبلاگ نویس آران بیدگل، بریم اردهال سر خاک سهراب سپهری، مث بچه فنچ شونزده هفده ساله، زن گنده پا شدی رفتی قمصر کاشون جشن گلاب گیرون. اصلا میخوام بدونم الان تو این بدبختی و بی پولی، این آقای سهراب سپهری میاد ده شاهی بذاره کف دست ما؟!
گاوخونی:
راوی (بهرام رادان) : بابا ! راس میگن که مادر از دست تو دق کرد و مرد ؟
پدر (عزت الله انتظامی) : نه . من از دست مادرت دق کردم .
راوی : ولی وقتی که تو مردی مادرم زنده نبود .
پدر : زنده نبود ، ولی من هر شب خوابشو میدیدم .
روای : منم هر شب خواب تو رو میبینم .
پدر : پس بپا دق نکنی .
راوی (بهرام رادان) : بابا ! راس میگن که مادر از دست تو دق کرد و مرد ؟
پدر (عزت الله انتظامی) : نه . من از دست مادرت دق کردم .
راوی : ولی وقتی که تو مردی مادرم زنده نبود .
پدر : زنده نبود ، ولی من هر شب خوابشو میدیدم .
روای : منم هر شب خواب تو رو میبینم .
پدر : پس بپا دق نکنی .
تست بازیگری پسر خاله (کلاه قرمزی)+ رامبد جوان : ...در می زنی،من مثلا یه خانومم،
درو باز می کنم میگم بله...
تو یه جوری که من حالم بد نشه به من توضیح میدی که
ماشینمو دزد برده...
.
.
* پسر خاله : می خواستم بگم اگه به شما بگن
باباتون فردا می میره حاضری چه قدر پول بدی که نمیره؟
+ هر چی که دارمو ندارم...
* اگه بگن مادرتونم روش چی؟!
+ دیگه هر چی که دارمو ندارمو از اینورو اونور می تونم جور بکنم...
* اگه بگن خودتونم روش سه تایی؟!
+ چرا آخه...؟
* مثلنه دیگه...
+ دیگه نمی دونم باید چی کار کنم...
* نمی دونی؟
+ نه !
*ولی خوشحال باش...هیچکدومشون نمی میرن...
خودتم زنده می مونی...
یه ماشین قراضه جایه باباتو ننتو خودت به باد رفت!... به درک
درو باز می کنم میگم بله...
تو یه جوری که من حالم بد نشه به من توضیح میدی که
ماشینمو دزد برده...
.
.
* پسر خاله : می خواستم بگم اگه به شما بگن
باباتون فردا می میره حاضری چه قدر پول بدی که نمیره؟
+ هر چی که دارمو ندارم...
* اگه بگن مادرتونم روش چی؟!
+ دیگه هر چی که دارمو ندارمو از اینورو اونور می تونم جور بکنم...
* اگه بگن خودتونم روش سه تایی؟!
+ چرا آخه...؟
* مثلنه دیگه...
+ دیگه نمی دونم باید چی کار کنم...
* نمی دونی؟
+ نه !
*ولی خوشحال باش...هیچکدومشون نمی میرن...
خودتم زنده می مونی...
یه ماشین قراضه جایه باباتو ننتو خودت به باد رفت!... به درک
سوته دلان-علی حاتمی -داش حبیب: چرا نیومدی در دکون؟
مجید: امروز جمعس تعطیلیه!!!
داش حبیب: امروز دوشنبس، خیلی داریم تا جمعه
مجید: نخیییییییر، تو اون تقویمه که آقام اونسال عید خودش با دست خودش بهم عیدی داد امروز جمعس
داش حبیب: اون تقویم باطلست
مجید: واسه من جمعه جمعه آقامه شنبه شنبه آقامه، خواه مرده خواه زنده،
مجید: امروز جمعس تعطیلیه!!!
داش حبیب: امروز دوشنبس، خیلی داریم تا جمعه
مجید: نخیییییییر، تو اون تقویمه که آقام اونسال عید خودش با دست خودش بهم عیدی داد امروز جمعس
داش حبیب: اون تقویم باطلست
مجید: واسه من جمعه جمعه آقامه شنبه شنبه آقامه، خواه مرده خواه زنده،
کلنل ( آل پاچینو ) : مـــــن هـــــمیـــــشه میـــــدونستم که راه درست تو هـــــر کـــــاری کـــــدومه ... بـــــدون هـیــچ شـــکــی مـــــیـدونـــــستم .
ولـــــی هـــــیـــــچ وقـــــت انتـــــخابـــــش نـــــکـــــردم . مـــیـدونی چــرا ؟؟
چـــــون انتـــــخابـــــش شـــــدیـــــدا ســـــخت بـــــود ...
بوی خوش زن-مارتین برست
ولـــــی هـــــیـــــچ وقـــــت انتـــــخابـــــش نـــــکـــــردم . مـــیـدونی چــرا ؟؟
چـــــون انتـــــخابـــــش شـــــدیـــــدا ســـــخت بـــــود ...
بوی خوش زن-مارتین برست
ابی(بهروز وثوقی):خیلیا منو زدن ... پاسبونا ... شوفرا ... پارچه فروش های کوچه مهران ... آدمای ممد ارباب ... سیاهی های کوچه سرخپوستا ... می دونی ... همیشه بعدِ هر یه کتک خوردنِ مفصل یه جوری میشم ... مثل آدمی که خارش داشته باشه و حسابی بخاروننش ... از دردش خوشم میاد ... مثلِ این می مونه که حکمِ مرخصیمو امضا کرده باشن....
کندو-فریدون گله
کندو-فریدون گله
I know what I'm talking when I'm talking about revolutions!
The people who read books go to the people
who can't read and say, We need change
so the poor people make the change.
The people who read the books sit around
big polished tables and talk and talk and eat.
But what has happened to the poor people?
They are dead!
That's your revolution.
So please, don't tell me about revolutions.
Then what happens?
The same fucking thing starts all over again!
(Rod Steiger,A Fistful of Dynamite,Sergio Leone)
The people who read books go to the people
who can't read and say, We need change
so the poor people make the change.
The people who read the books sit around
big polished tables and talk and talk and eat.
But what has happened to the poor people?
They are dead!
That's your revolution.
So please, don't tell me about revolutions.
Then what happens?
The same fucking thing starts all over again!
(Rod Steiger,A Fistful of Dynamite,Sergio Leone)
پاسخ ها
امیر
| | ۰۹:۰۴ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۹
فامیل دور: یه سری از دل ها درشون بازه. می فهمی تو دلش چیه. ولی یه سری از دل ها هست که درش بسته اس. این قدر بسته نگه اش می دارند که بالاخره یه روز مجبور می شند بشکنند و همه چی خراب میشه.
آقای مجری: درِ دل آدم چهجوری باز می شه؟
فامیل دور: درِ دل آدم با درد دله که باز می شه . . .
آقای مجری: درِ دل آدم چهجوری باز می شه؟
فامیل دور: درِ دل آدم با درد دله که باز می شه . . .
طوری عاشق شو که بتونی در عرض 30 ثانیه همه چیزو فراموش کنی
رابرت دنیرو در فیلم مخمصه
رابرت دنیرو در فیلم مخمصه
پاسخ ها
حمید رامه گرمسار
| | ۱۵:۳۳ - ۱۳۹۲/۱۰/۳۰
فیلمی تکرار نشدنی
ناشناس
| | ۱۶:۰۰ - ۱۳۹۲/۱۰/۳۰
کیه و کیه اراکیه
| | ۰۹:۲۲ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۲
داريوش ارجمند: اينجا نميشه به کسي نزديک شد. آدما از دور دوست داشتني ترن....اگه دو نفر به قيمت دوستي مجبور شن به هم دروغ بگن بهتره تنهايي بشينن و به چيزايي که دوست دارن فکر کنن؛ تو اين ديار برد با اوناييه که از مخشون کار ميکشن. بخواي از دلت مايه بذاري سوختي؟!
آدم برفي
آدم برفي
پاسخ ها
فرید
| | ۱۶:۰۶ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۹
حبیب رضایی: مو اصلا توقعي نداشتم، سر زمين بودُم با تراکتور، جنگ هم که تموم شد، برگشتُم سر همو زمين، بي تراکتور! مو حتي دفترچه بيمه هم نگرفتم.حالا برا مو زوره که همچي تهمتي به مو بزنن، خواهر با شمام ، شما سهمتون رو دادين. سهمتون همين نيش هايي بود که زدين، دست شما درد نکنه..!
آژانس شيشه اي
آژانس شيشه اي
ماهایا پطروسیان: اصلا من زنگ میزنم نیروی انتظامی بهشون میگم که شما بی دلیل از ما پول میخاین.
عطاران: منم میگم شما چیکار میکردین!
پطروسیان: چیکار میکردیم؟
عطاران: حالا دیگه ...
بابک حمیدیان: ما که کاری نمیکردیم که.
عطاران: ما که بگیم کردین، دیگه کردین!
اسب حیوان نجیبی است-عبدالرضا کاهانی
عطاران: منم میگم شما چیکار میکردین!
پطروسیان: چیکار میکردیم؟
عطاران: حالا دیگه ...
بابک حمیدیان: ما که کاری نمیکردیم که.
عطاران: ما که بگیم کردین، دیگه کردین!
اسب حیوان نجیبی است-عبدالرضا کاهانی
ارسال دیالوگ